(EVIL LOVE ( PT1
Part 1
از ماشین پیدا شد و به تابلوی رو به روش نگاه کرد "کالج سان یانگ "
اهی کشید و به طرف در ورودی راه افتاد خواست وارد بشه که نگهبان جلوشو گرفت
نگهبان : کارت ورودیتون لطفا
تهیونگ : بفرمایید
نگهبان : تازه واردی ؟
تهیونگ : بله
نگهبان : میتونی بری
وارد شد یه حیاط خیلی بزرگ با فضای سبز و یه ساختمون بزرگ و خیلی شیک وارد ساختمون شد و به طرف سالن مدیریت رفت در زد و رفت داخل
تهیونگ :سلام
مدیر : سلام پسرم بفرمایید
تهیونگ :کیم تهیونگ دانشجو جدیدم
مدیر : عا درسته تو پسر اقای کیم هستی از دیدینت خوشحالم
تهیونگ : ممنونم
مدیر : همراه من بیا پسرم
پشت سر مدیر راه افتاد بعد از چند دقیقه به یه کلاس رسیدن مدیر در زد و وارد کلاس شد اون هم بعد از مدیر وارد شد همه از جاشون بلند شدن و به مدیر احترام گذاشتن
مدیر : سلام بچه ها ، خب معرفی میکنم ایشون همکلاسی جدیدتونه چون بعد از ترم اومده لطفا بهش کمک کنید
استاد : خیلی هم عالی
مدیر : من دیگه میرم
مدیر رفت و تهیونگ همونطور وسط کلاس ایستاده بود
استاد : خب خودتو معرفی کن
تهیونگ : من کیم تهیونگ هستم
استاد : میتونی پیش جینا بشینی اگه دوست داشته باشی
تهیونگ : حتما
راه افتاد به سمت اخر کلاس جایی که یه دختر تنها نشسته بود و هیچ توجهی به بقیه نمیکرد نشست کنارش همه با ترس و تعجب به تهیونگ نگا میکردن میتونست صدای پچ پچ اونارو بشنوه
* چه پسره جذابییه حیف
$ خیلی خوشتیپه نباید میرفت اونجا پیش اون دختره ی عچیب غریب می نشست
& بیچاره پیش اون دختر عجیب چی بکشه
تعجب کرده بود از اینکه چرا همه اون دختر رو عجیب و غریب صدا میکنن با صدای استاد به خودش اومد و کلاس ساکت شد
استاد : ساکت باشید لطفا ادامه میدیم....
عکسشو دوس نداشتم واسه همی عوض کردم از این به بعد این عکس فیکه
با تچکر اریان
از ماشین پیدا شد و به تابلوی رو به روش نگاه کرد "کالج سان یانگ "
اهی کشید و به طرف در ورودی راه افتاد خواست وارد بشه که نگهبان جلوشو گرفت
نگهبان : کارت ورودیتون لطفا
تهیونگ : بفرمایید
نگهبان : تازه واردی ؟
تهیونگ : بله
نگهبان : میتونی بری
وارد شد یه حیاط خیلی بزرگ با فضای سبز و یه ساختمون بزرگ و خیلی شیک وارد ساختمون شد و به طرف سالن مدیریت رفت در زد و رفت داخل
تهیونگ :سلام
مدیر : سلام پسرم بفرمایید
تهیونگ :کیم تهیونگ دانشجو جدیدم
مدیر : عا درسته تو پسر اقای کیم هستی از دیدینت خوشحالم
تهیونگ : ممنونم
مدیر : همراه من بیا پسرم
پشت سر مدیر راه افتاد بعد از چند دقیقه به یه کلاس رسیدن مدیر در زد و وارد کلاس شد اون هم بعد از مدیر وارد شد همه از جاشون بلند شدن و به مدیر احترام گذاشتن
مدیر : سلام بچه ها ، خب معرفی میکنم ایشون همکلاسی جدیدتونه چون بعد از ترم اومده لطفا بهش کمک کنید
استاد : خیلی هم عالی
مدیر : من دیگه میرم
مدیر رفت و تهیونگ همونطور وسط کلاس ایستاده بود
استاد : خب خودتو معرفی کن
تهیونگ : من کیم تهیونگ هستم
استاد : میتونی پیش جینا بشینی اگه دوست داشته باشی
تهیونگ : حتما
راه افتاد به سمت اخر کلاس جایی که یه دختر تنها نشسته بود و هیچ توجهی به بقیه نمیکرد نشست کنارش همه با ترس و تعجب به تهیونگ نگا میکردن میتونست صدای پچ پچ اونارو بشنوه
* چه پسره جذابییه حیف
$ خیلی خوشتیپه نباید میرفت اونجا پیش اون دختره ی عچیب غریب می نشست
& بیچاره پیش اون دختر عجیب چی بکشه
تعجب کرده بود از اینکه چرا همه اون دختر رو عجیب و غریب صدا میکنن با صدای استاد به خودش اومد و کلاس ساکت شد
استاد : ساکت باشید لطفا ادامه میدیم....
عکسشو دوس نداشتم واسه همی عوض کردم از این به بعد این عکس فیکه
با تچکر اریان
- ۸۶.۰k
- ۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط